دوشنبه

درودی دوباره...



این روز ها باورم همه این است که بیش از هر چیز بی دل شده ام.نمی دانم شاید هم بی دل بوده ام و این روز ها بی دل تر شده ام.بازهم گلایه کردم ؟عفو بفرمایید ! نه دیگر ! این بار آمده ام که از بدی ها نگویم ! تلخ نگویم ! از نا کامی ها نگویم و دیگر گلایه نکنم ! آمده ام که بی بهانه بنویسم تا بی بهانه میهمان بی بهانه ی بی بهانه شوید.میزبان خوبی شوم . سر مست , شاد . به دور از هر نا مرادی روزگار نامرادمان . داستان خواهم نوشت و شعر وشاید هم گاهی دل نوشته.شاید هم گاهی حرف های دوستانم را برایتان بنویسم.اما شما هم میهمان های خوبی شوید !قدر صفای میانمان را بدانید و نگذارید خاطراتمان همه یک سر سیاه و کدر شوند.خوب بودن آنقدر ها هم که می گویند سخت نیست ! کمی معرفت وپاک باختگی ومقدار کمی هم قدر شناسی کافی است برای خوب بودنمان....این ها که گفتم دشوار است عملشان ؟ که این روزها همه نامردمان شده اند و می خواهند از ذره ذره ی وجود هم بیاشامند تا به بقایشان بیفزایند ؟ اگر سخت است که از من درگذرید و می روم . اگرسهل است که بمانید پای دل و حرف های بی بهانه ی دلم و صبورانه در کنار هم بیاموزیم ناآموخته هایمان را ! دوستان خوبی شویم به دور از بغض و کینه...دوست بمانیم !


پی نوشت :کوتاهی سقف روزها درمانده ام کرده ! تا می خواهم سر بلند کنم سرم می خورد به طاق کوتاه این روزها !

۳ نظر:

می دانم ! گفت...

...شروعی دوباره

Unknown گفت...

I hope you keep posting your beautiful feelings and any concerns.

bikaran گفت...

kheyli khobe ke injoori minvisi.
kheyli mardom niazmande in negahan. beheshoon hadye kon a khoda ro shaker ke in negah ro behet dade