بررسی علل و عوامل یک ناکامی؛
چرا طومار بیست هزار امضا بی پاسخ ماند؟
نظام کارمزدی، نظامی برده وار است که به تناسب افزایش نیروی کار اجتماعی و به رغم بهبود یا تنزل میزان پرداختی به کارگران، استثمار در آن تشدید می یابد. کسی که ظاهر مزد را با سرشت آن اشتباه می گیرد، مانند برده ای است که کماکان اسیر مفاهیم منسوخ است که پس از کشف رموز از برده داری به وسیله بردگان و آغاز شورش از سوی آنان ، در برنامه بردگان شورشی چنین بیفزاید: "برده داری باید نابود شود، چون تغذیه بردگان در این نظام نمی تواند بیش از حد معینی بهبود یابد." . از « نقد برنامه گوتا»
بیست و هفتم خرداد ماه سال جاری، نامه ای به همراه طوماری از ده هزار امضا منتسب به امضای کارگران ایرانی، تحویل وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی شد تا این نامه به دست شیخ الاسلامی؛ وزیر این وزارت خانه برسد و از این منظر مطالبه مطروحه در آن مبنی بر افزایش دستمزدها محقق شود! پس از گذشت چندماه و بی پاسخ ماندن این طومار اعتراضی، ده هزار امضای دیگر نیز جمع آوری شد و در ادامه هر دو طومار همچنان بی پاسخ ماندند. بی تردید، نگاشتن این نامه و جمع آوری امضاهای آن چنانچه نتیجه ی مورد نظر را حاصل نکند، کما این که تا این لحظه نکرده است، بدل به امری بیهوده و اقدامی عبث می شود که تنها ماحصلش، تردید کارگران برای فعالیت های واقعی در آینده به قصد احقاق حقوقشان خواهد بود.
بی مقدمه پردازی، گفتنی این که، قصد از پرداختن به این موضوع در این مجال، بررسی چرایی بی پاسخ ماندن طومار امضاها است.
نامه چه می گوید و چه می خواهد؟
برای بررسی علل و عوامل ناکامی بیست هزار امضایی که در یک طومار اعتراضی گرد هم آمده بودند، نخست باید دید این نامه حاوی چه مطالبات وخواست هایی بوده است. آن طور که در این نامه اشاره شده، مجموعه فاکتورهایی همچون عدم پرداخت دستمزدها، بیکار سازیها، قراردادهای موقت، ناامنی شغلی، دستمزدهای به شدت زیر خط فقر و تورم و گرانی سبب شده است تا کارگران در تأمین معیشت و گذران زندگی خود دچار معضلات جدی شوند و از این منظر تاکید و اصرار خود را مبنی بر افزایش عاجل و فوری حداقل دستمزدها در شش ماهه باقی مانده سال اعلام کنند.
و اما واقعیت چیست؟
برای واکاوی واقعیت، ابتدا باید این سوال را پرسید که آیا وزیر کار، اکنون اختیار افزایش حقوق کارگران را دارد و تن به این کار نمی دهد؟ آیا ضرورتی برای این اقدام در هیأت دولت احساس شده است و اساساً آیا مشکلات معیشتی کارگران به عنوان دغدغه ای جدی در اذهان آنان مطرح است؟ آیا تعیین دستمزد به دست دولت خارج از روابط اقتصادی امکان پذیر است؟ حقیقت این است که تا چرخ تولید می چرخد و صاحبان سرمایه تحت فشار نیستند، تغییری صورت نمی گیرد. بعد از این مرحله است که انواع و اقسام راهکارها برای بالا بردن نرخ استثمار و خنثی کردن افزایش دستمزد به میان می آیند، در این بستر است که می شود جایگاه و نقش دولت را مورد بررسی قرار داد، دولت یک نهاد سانتر فرا طبقاتی نیست که برای رفع مشکلات کارگران دست به افزایش دست مزدها بزند. آری! بویی از قصد کمک به رفاه کارگران از سوی مسئولان به مشام نمی رسد، چه این که هم اینک همگان از فرجام تلخ فعالیت کارگران لوله سازی ماهشهر و بی کاری آنان و عدم دریافت معوقاتشان اطلاع دارند، اما کسی در اندیشه حل بحران جاری نیست و تکرار مکررات این که دست یابی به مطالبات کارگران از راهروهایی مانند جمع آوری امضا نمی گذرد و البته مجموعه عواملی که اکنون در کشور بر اقتصاد کارگران و خانواده هایشان اثرگذار هستند، چنین اجازه ای را نمی دهند و چنین امکانی را فراهم نمی آورند تا تغییری صورت پذیرد، از این ها مهم تر، آیا افزایش خوش بینانه ی ده درصدی دستمزدها مشکلات جاری این طبقه را که کسی منکر آن ها نیست و بی تردید معضلات مذکور، در این شیوه حاکم نظام سرمایه داری، هر روز بیش تر و بیش تر خواهند شد، مرتفع خواهد کرد؟ پاسخ، منفی است و جان کلام این که مبارزه اقتصادی کارگران بی هیچ تردیدی مسیری است که می تواند آنان را وارد مراحل پیشرفته تر با هدف تحقق حقوقشان کند، اما این مهم بدون داشتن افق طبقاتی تاثیر عمده ای در بهبود وضعیت زندگی کارگران نخواهد داشت. از سوی دیگر، مبرهن است که با افزایش دستمزدها، نرخ استثمار نه فقط کاهش نمی یابد، بلکه با بالا بردن بهره وری و سرعت تولید، میزان استثمار ارتقا نیز خواهد یافت و افزایش ده ها درصدی هزینه های جاری زندگی اندکی افول نخواهد کرد. پس؟
تهیه کنندگان طومار واقعیت را می دانند، چرا بیست هزار امضا جمع کردند؟
با بذل اندک نگاهی به سبقه و عقبه ی فعالیت جمع آورندگان امضاها می توان دریافت که ارتباطشان با کارگران در چه سطحی و برای نیل به چه اهدافی است و از سوی دیگر روشن است که آنان نیز مانند همه به خوبی می دانند که دستمزدها با جمع آوری امضا افزایش نخواهد یافت، می دانند که بیست هزار امضا به معنی حضور بیست هزار کارگر در عرصه ی واقعی تلاش برای احقاق حق نیست. شاهد این حقیقت، جمع آوری بیست هزار امضا در خصوص قیمت بلیط اتوبوس های حمل و نقل مسافران در سطح شهر توسط یک شهروند تهرانی آن هم به صورت فردی و نه در قالب جریانی متشکل است که نه تنها سبب کاهش قیمت نشد، بلکه جوابیه ای نیز در توضیح حقانیت عدم تغییر قیمت از سوی مسئولی داده شد و همین و بس! پس از چه رو اقدام به جمع آوری امضا شد؟ این حرکت می تواند دلایل متعددی داشته باشد. یکی از این موارد همان است که فردی از متولیان این حرکت در گفتگوی رسانه ای خود از آن به این شکل یاد کرد که در شرایط فعلی جمع آوری امضا کاری است که می توان انجام داد. نمونه ای دیگر از این رویه، خط فکری این متولیان در بیانیه ای است که در گردهمایی اتحادیه های کارگری مطرح شد و شرح آن بیانگر این بود که کمترین درکی از مطالبات واقعی طبقه ی کارگر و راهکارهای عملی دست یابی به آن ها ندارند، چه این که اصولاً امر هماهنگ کنندگان جمع آوری امضاها این نبوده و نیست! پس کلیدی ترین علتی که برای مبادرت به تهیه این طومار در ذهن متبادر می شود، همان است که خود نیز بدان اذعان دارند، اقدام به کاری تا از دل آن، هر حرکت و دستاوردی که بر پایه ی اقدامات واقعی کارگران در آینده حاصل شود، به حساب این عمل نوشته شود، چرا که به ادعای تهیه کنندگان طومار، اینان تنها کسانی بوده اند که کاری کرده اند و تنها کاری که می شد کرد، همین بوده است...حال آن که این باور، خیالی خام است که پایش بر روی زمین سخت واقعیت زندگی، مطالبات و حقوق کارگران نیست و هیچ بنیان و اساسی مبتنی بر شیوه ی درست و کارآمد عملکرد برای رهایی کارگران از استثمار ندارد.
آخر نوشت: به تازگی مطلبی به قلم یکی از تهیه کنندگان طومار بیست هزار امضا، نگاشته شده است که پس از مطالعه ی آن لازم دیدم، نکاتی را در پایان نوشته ی خود، بیاورم:
بخشی از این مطلب: "تا بوده همین بوده که عده ای در مقام دفاع از منافع اربابان خود کاسه داغ تر از آش شوند. من تا به حال ندیده ام کارفرمایی رسما اعلام کند که حداقل دستمزد کنونی برای زندگی کارگران کفایت میکند، جرات اینکار را ندارند. آنان این ماموریت را چه به صورت کانالیزه شده و چه به توسط عوامل آشکار و پنهان خود از راه های دیگری پیش می برند. من به کسانی که نقاب بر چهره کشیده و با اسامی دیگری در سایت های مختلف با تئوریزه کردن این مسئله که طومار اعتراضی فایده ای ندارد و کارگران را حتی از حرف زدن و اعتراض مکتوب بوسیله طومار، و بدینگونه از حداقل اعتراض (به بهانه اعتراضات بزرگ تر) برحذر می دارند کاری ندارم. اینان آموزگارانند و آنهم از نوع ضد کارگری ترینشان. به همین دلیل هم هست که اغلب جرات ندارند با تصویر و اسم و رسم خود بر علیه طومار اعتراضی کارگران دست به قلم برند."
...
" ما به شما و دیگر قلم بدستان در همه سایت ها قول می دهیم چنانچه طومار اعتراضی بی نتیجه ماند حتما راه دیگری برای دفاع از هستی و بقا خود پیدا خواهیم کرد. این را به شما و آن قلم بدستان قول می دهیم و امید آن داریم تا این مسئله خواب را بر شما و آنان حرام نکند"
یکم: به عنوان یک کارگر که هر روز در قبال فروش نیروی کار خود کمترین بهای ممکن را دریافت می کند، این حق را دارم که بگویم و بنویسم منفعتم در واقعیت، کجا تامین می شود، پس اتهاماتی مانند کاسه داغ تر از آش شدن برای اربابان!، قلم به دستِ نقاب بر چهره کشیده و برحذر کننده کارگران از اقدام به حداقل اعتراض و آموزگاری ضد کارگری بودن را، غیر انسانی و غیر کارگری می دانم، چه این که، این حق من و دیگران است که به هر نوشته و هر اقدامی که درست ندانیم، نقد وارد کنیم و کسی نمی تواند به هیچ بهانه و مناسبتی این حق مسلم ما را سلب کند.
دوم: این نقد، کمترین ارتباطی با مخالفت با افزایش دستمزدها ندارد، بلکه نقدی است به حرکتی غیرکارگری که از وجهه ای کارگری استفاده می کند، چرا که جمع آوری این امضاها، حداقل اعتراض کارگری نیست که کسی موافق و یا مخالف آن باشد، بلکه اقدامی رسانه ای و تبلیغاتی از حساب کارگران و از جیب آنان است.
سوم: کسانی که به پشتوانه ی امضای کارگران خود را با طبقه ی کارگر برابر می دانند، می توانند به جای کارگران سخنرانی کنند، اما بی تردید نمی توانند دستاوردی کارگری را محقق کنند. قطعاً خواب هیچ انسان شریفی از تحقق مطالبات کارگران برآشفته نخواهد شد و یقیناً آنانی که نقش پاندول هیپنوتیزم را بازی می کنند، نمی توانند مدعی تلاش برای بیداری باشند.